الفـ لامـ میم

وب نوشت های میثم بابائی

وب نوشت های میثم بابائی

الفـ لامـ میم

عاقل به کنار رود تا پل می جست...دیوانه پابرهنه از آب گذشت

پیام های کوتاه
  • ۲۱ شهریور ۹۲ , ۱۵:۰۶
    غفلت
  • ۷ مرداد ۹۲ , ۱۲:۲۸
    قدر!
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ شهریور ۹۴، ۱۰:۵۰ - علوم قرانی ورودی 86 ملایر -خواهر
    التماس دعا

۴ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

به مادرم گفتم

مرا با چیزی عوض کن

چیزی ارزشمند!

چیزی گران! 

سوزنی شکسته

تا بتوانی با آن خار پایت را درآوری !

زنده یاد حسین پناهی


هدیه دوست خوبم میلاد:

این هم جمله ی زیباییه از زنده یاد حسین پناهی .
« کهکشانها کو زمینم؟
زمین کو وطنم؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم؟
مادرم... مادرم...
من گم شدم در تو یا تو گم شدی در من ؟»

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۲۱:۵۷
میثم بابائی

نتونستم برای ختمش چیزی بنویسم.

 

الانم که هفتشه خواستم عوض اون موقع رو دربیارم.

نمی دونم چی بنویسم.

ها! یادم اومد "شب بیست و سه ماه مبارک- مسجد جامع بازار"

بعد از این که شب نوزده تو خونه احیا گرفته بودیم؛

و بعد از این که شب بیست و یک با یک عزم جدی رفتیم حرم سید کریم(حضرت عبدالعظیم) و پس از مشاهده چیزی شبیه تفرج سیزده به در!!! در اطراف و اکناف حرم با چاشنی "بدو بدو بلال تازه دارم و ..." با عزمی جدی تر برگشتیم خونه و بازم تو خونه احیا گرفتیم؛

شب بیست و سه(که ظاهرا احتمال قوی تری در قدر بودن داره) به خانوم پیشنهاد دادم بریم مسجد جامع بازار. به امیدی که دیگه مجبور نشیم برگردیم خونه احیا بگیریم.

-مگه چه جوره؟

-آقامجتبی اونجاست.(البته متاسفانه ما هم شناخت خوبی ازش نداشتیم. دورادور!). جوشن رو هم حاج میثم مطیعی می خونه.

رفتیم. جوشنو طوری قرائت کرد حاج میثم که گویا جوشنی شده بود بر تنمون.

آقا مجتبی! آقا مجتبی! آقا مجتبی!

آقا مجتبی تهرانی 

یه طوری بود اون شب که خیلی فرق می کرد. با همه فرق می کرد.

وقتی گفت:

"عرفان به کنـار"

"اخلاق به کنـار"

"مرجعیت به کنـار"

"می خوام امشب براتون نوحه بخونم..."

مسجد می خواست از صدای ناله مردم فرو بریزه.

آره اون فرق می کرد.

امروز همشهری جوان رو گرفتم.

توش نوشته بود:"آیت الله مجتبی تهرانی محبوبیت فراوانی بین جوانان داشت".

غصه خوردم یه هویی. چون چندین بار صحبتم با دیگران راجع به آقا مجتبی یادم اومد که وقتی می گفتم آقا مجتبی تهرانی، طرف می گفت: اون که چن سال پیش فوت کرد! خب شما بودین غصه نمی خوردین که این اسوه اخلاق انقدر غریب باشه که با مرحوم حاج آقا مجتهدی تهرانی اشتباه گرفته بشه؟!؟

البته بیشتر غصه خوردم وقتی بعضیایی که می شناختنش هم اونو مثل خیلی از بزرگای پاکمون سریع می چسبوندن به یه حزب و گروهی و ...

و همین کافی بود تا غربتش بیشتر بشه...

نور این کوچه خیابان از تو بود...(گوش کنید)


 

دو هدیه از آ/خ جعفری:

 

رسول خدا (ص) :
1.وقتی آخرالزمان فرا می رسد مرگ نیکان امت مرا گلچین می کند چنانکه شما خرماهای خوب را از طبق انتخاب می کنید.
(نهج الفصاحه ، حدیث 189)
         
 

 

     
مؤمن در آخرالزّمان در دنیا غریب است و پیامبر اکرم فرمود: (طوبی للغرباء) خوشا به حال غریب ها. چون غریب در دنیا ، قریب در آخرت است . غریب ها به هم قریبند. حتّی در عقد اخوت روز عید غدیر، همه ی حقوق برادری را به یکدیگر می بخشند، جز اینکه تنها به بهشت نروند.

حاج اسماعیل دولابی

هدیه دوست خوبم سجاد:
درس اخلاق آقا مجتبی
علی (علیه السلام) فرمود: «مَنْ سَلَا عَنْ مَوَاهِبِ الدُّنیا عَزَّ»؛ اگر کسی از مادّیت بِبُرَد، عزیز می­شود. راه عزیز شدن انقطاع است. حتّی در جامعه هم این‌‌گونه است که اگر کسی چشم به دنیا نداشته باشد، دل‌‌های مردم به او جلب می‌‌شود. خود ما هم این‌‌طور هستیم که مسخّر کسی می‌‌شویم که دل به دنیا نداده و دنبال مادّیات نیست...

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۱ ، ۲۲:۱۳
میثم بابائی
این مطلب زیبا رو امروز صبح توی اتوبوس شرکت واحد(راه آهن-تجریش) دیدم. با عجله ازش عکس گرفتم.
قبلا یه بندشو شنیده بودم؛ ولی کاملش برام خیلی جالب بود.
شمام بخونین لذت ببرین.
 امضا: کوچیک



انسان های بزرگ درباره عقاید سخن می گویند
انسان های متوسط درباره وقایع سخن می گویند
انسان های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند
 
انسان های بزرگ درد دیگران را دارند
 انسان های متوسط درد خودشان را دارند
 انسان های کوچک بی دردند
 
انسان های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
انسان های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
انسان های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
 
انسان های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
انسان های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
انسان های کوچک به دنبال کسب سواد هستند
 
انسان های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
انسان های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
انسان های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
 
انسان های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
انسان های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
انسان های کوچک مسئله ندارند
 
انسان های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
انسان های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
انسان های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند


هدیه دوست خوبم میلاد صادقی:

خواستم من هم یه جمله ای با « انسان های بزرگ ، انسان های... » بسازم.
انسان های بزرگ بزرگی را یاد می گیرند و یاد می دهند و از این مسیر لذت می برند.
انسان های متوسط بزرگی را می بینند و از دوباره دیدن بزرگ و بزرگی خوشحال می شوند.
انسان های کوچک بزرگی را می بینند و نه تنها از کنار آن به سادگی می گذرند خواهان کوچک کردن بزرگان می شوند.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۱ ، ۲۳:۵۸
میثم بابائی
این مطلبو یکی از دوستان برام ایمیل کرده. منبعش و نویسندش نمی دونم کجاست و کیه؛ ولی خیلی حرف توشه. خیلی ملموسه. طنز دردناک!!!
 
نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم. مثل آقا تقی. آقاتقی یک ماست‌بندی دارد. او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت می‌دهد تا آبی که در شیرها می‌ریزد و ماست می‌بندد حلال باشد. آقا تقی می‌گوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد.

دایی من کارمند یک شرکت است. او می‌گوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمی‌گیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد. دایی‌ام می‌گوید: من ارباب رجوع را مجبور می‌کنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه می‌گیرم!

عموی من یک غذاخوری دارد. عمو همیشه حواسش است که غذای خوبی به مردم بدهد. او می‌گوید: در غذاخوری ما از گوشت حیوانات پیر استفاده نمی‌شود و هر چه ذبح می‌کنیم کره الاغ است که گوشتش تُرد و تازه است و کبابش خوب در می‌آید. او حتماً چک می‌کند که کره الاغ‌ها سالم باشند وگرنه آن‌ها را ذبح نمی‌کند. عمویم می‌گوید: ارزش یک لقمه نان حلال از همه‌ی پول‌های دنیا بیشتر است!! آدم باید حلال و حروم کند. عمو می‌گوید: تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمی‌کند. پول حرام بی‌برکت است.

من فکر می‌کنم پدر من پولش حرام است؛ چون هیچ‌وقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم می‌آورد. تازه یارانه‌ها را خرج می‌کند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل گاز ما را قطع کردند چون پولش را نداده بودیم. دیشب می‌خواستم به پدرم بگویم: اگر دنبال یک لقمه نان حلال بودی، پول ما برکت می‌کرد و همیشه پول داشتیم؛ اما جرأت نکردم. ای کاش پدر من هم آدم حلال خوری بود.
هدیه دوست خوبم میلاد صادقی:
به نظر من خدا مهمترین چیزی که از ما میخاد اینه که آدم باشیم آدم زندگی کنیم و به دیگران آدم بودن رو یاد بدیم.یکی از مهمترین چیزهایی که باید داشته باشیم تا آدم باشیم خوردن نون حلاله.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۱ ، ۱۷:۰۴
میثم بابائی