سلام. گاهی ساکتی؛ چون حرفی برای گفتن نداری. گاهی ساکتی؛ چون اونقدر حرف داری که نمی دونی کدومشو بگی. ولی بالاخره در هر دو حالت ساکتی.
گاهی هم بعد از یه سکوت طولانی، وقتی می خوای به خودت زحمت بدی و یه حرفی بزنی کلّی کلاس می ذاری و می خوای توجیه کنی که «اونقدر حرف برای گفتن داشتی که نمی دونستی کدومشو بگی!». آدمیزاده دیگه!! خداوند انسان را آفرید و انسان توجیه را!!!.
شخصیت آقای مطیعی رو دوست دارم و دعا می کنم همیشه موفق باشه. قبلنا نمی دونستم که شاگرد حاج آقا مجتبی بوده. اون شب قدر فهمیدم. البته اصلا جای تعجب هم نداره اون استاد واین شاگرد!(شاگردی مرسوم که مدت های مدید پای درس کسی نشستنه منظورم نیست؛ شاگرد اونه که استادنما باشه)
امروز مصاحبه مشرق با ایشون رو خوندم. این مصاحبه خودش کلی درس داره. لااقل برای من داشت. حوصله داشتید بخونید ضرر نمی کنید.
... این بار پای صحبت مداحی نشستیم که هر چند در سالهای اخیر با مدیحه سرایی و مرثیه خوانی در حسینیه امام خمینی(ره) مورد توجه مردم و اصحاب رسانه قرار گرفته؛ اما خوشبختانه کماکان از رسانهای شدن پرهیز میکند. او چندین بار در حین مصاحبه این موضوع را تاکید میکند که "هیچ وقت خود را از شاگردان"حاج آقا مجتبی" نمیدانم و تنها از علاقمندان ایشان هستم"وقتی علت را جویا میشویم، پاسخ می دهد: به نظرم افق این شخصیت آن قدر بالاست که امثال من با چند صباح استفاده محدود از ایشان نمی توانیم ادعا کنیم که شاگرد ایشان هستیم.
میثم مطیعی عضو هیات مؤسس و اولین مدیر عامل موسسه... (ادامه)
نقل از مشرق